صدام در سال 1359 به ایران حمله کرد و جنگی را آغاز کرد که هشت سال ادامه یافت. رژیم صدام در میان مردم عراق شایع کرده بود که ایرانیها آتشپرست اند و از اسلام هیچ بویی نبردهاند. آنها مجوسانی هستند که میخواهند امپراتوری پارسیشان را در جهان گسترش دهند و با خلق عرب هم دشمنی دارند. اما صدام سربازانی داشت که از میان مردم، غالبا به زور، به جبههها آمده بودند و وقتی از پشت سنگرها صدای اذان و سرودهای اسلامی ایرانیان را میشنیدند حیرتزده میشدند. بعدها آن دسته از سربازان عراقی که به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند دیدند که ایرانیها نماز میخوانند، همۀ آداب و آیین اسلامی است و بلکه از بعثیها هم خیلی مسلمانترند! همین دروغ نظام صدام باعث شد که خیلی از آنها از حزب بعث دل بکنند و با ایرانیها بیشتر انس بگیرند. آنقدر که بعضی از آنها بعد از جنگ هم میخواستند در ایران بمانند. در کتاب مدال و مرخصی، یکی از این سربازان عراقی، یازده خاطره از حضورش در جبهههای جنگ عراق را برای هدایتالله بهبودی تعریف کرده است و در آنها احساسات نیروهای عراقی به سربازان ایران را به خوبی توصیف کرده است. بهبودی یکی از سرآمدان پژوهش در حوزۀ جنگ تحمیلی است و این کتاب هم یکی از اولین کتابهای خاطرات دربارۀ جنگ ایران و عراق است که تنها دو سه سال پس از پایان جنگ گردآوری شده است. مدال و مرخصی تاکنون در ایران 15بار به چاپ رسیده است