ظهر روز 21 دی ماه سال 1391 شمسی، خبری هولناک در سراسر ایران پیچید: یک استاد دانشگاه در یکی از خیابانهای تهران ترور شد! کمکم خبر دقیقتر شد: «مصطفی احمدی روشن، دانشآموختۀ مهندسی شیمی از دانشگاه شریف (بهترین دانشگاه صنعتی ایران)، معاون بازرگانیِ سایت هستهای نطنز و از مؤثرترین افراد در صنعت هستهای ایران، بر اثر بمبگذاریِ یک موتورسوار، به شهادت رسید.» این نحوۀ ترور، بسیار شبیه به ترور دو نفر دیگر از استادان فیزیک بود که در سه سال قبل، به همین شکل به شهادت رسیده بودند و حالا احمدی روشن بعد از آن دو استاد و داریوش رضایینژاد که با گلوله ترور شده بود، چهارمین شهید جهاد علمیِ ایران بود؛ شهیدی که او هم با برنامۀ موساد اسرائیل ترور شده بود، چون انگار بعضیها نمیخواهند یک کشور اسلامی به علومِ پیشرفتۀ جهان دست پیدا کند. «ترور پرتو آفتاب» مجموعهای است از خاطراتی که خانواده و دوستان مصطفی احمدیروشن راجع به تمام دورانهای زندگیِ او گفتهاند، از تولد تا شهادت. مادرش از تولدش میگوید، از رابطۀ صمیمانهشان در همۀ عمر، از ازدواجش؛ پدرش از فعالیتهای نوجوانیاش؛ همسرش از جریان آشناییشان، از مهربانیهای داخل خانهاش؛ دوستانش از درس خواندنش، قصۀ عاشقشدنش، خواستگاریاش، کارهایش و زیرکیهایش در مقابله با اسرائیل و آمریکا. مصطفی احمدی روشن جوان مسلمانی بود که از خانوادهای معمولی توانست با جدیت و پشتکار و باور قلبی به جهاد علمی، به جایی برسد که رژیم صهیونیستی و همۀ مخالفان آزادی و علم را آنچنان بترساند که نتوانند وجودش را تحمل کنند و مجبور به قتل او شوند. کتاب «ترور پرتو آفتاب» کتابی است که به دست آقای رحیم مخدومی، نویسنده و پژوهشگر خوشآوازۀ ایرانی گردآوری شده است و زندگی یکی از شهدای علمی اسلام را صمیمانه روایت میکند. این کتاب در ایران بسیار مشهور شده است و تاکنون هفت بار با شمارگان فراوان منتشر شده است.